ایتالیا و انگلیس؛ یک مشت خاطره
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۰۵۵۵۹
طرفداری | امشب انگلیس در ومبلی به مصاف ایتالیا میرود. یک دیدار حیاتی بین سه شیر و آتزوری است و مردان گرت ساوتگیت میتوانند با کسب یک امتیاز به یورو ٢٠٢٤ راه پیدا کنند و درعینحال انتقام شکست دردناک خود در فینال یورو ٢٠٢٠ را بگیرند.
ایتالیا به پیروزی نیاز دارد، مردان لاجوردی پوش نفس و دم و بازدم اوکراین را در پشت سر خود احساس میکنند که با ١٠ امتیاز با آنها برابری میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به این بهانه نگاهی داریم به بخشهایی از خاطرات بازیکنان در باره مقابله این دو تیم در سالهای گذشته.
امیرحسین صدر
١٧ اكتبر ٢٠٢٣
ومبلی؛ انگلیس ٢ ایتالیا صفر ١٦ نوامبر ١٩٧٧، مقدماتی جام جهانیاز استیو کاپل؛ منچستر یونایتد و انگلستان:
«در آن زمان، بهعنوان یک بازیکن یونایتد، وقتی دیدارهای بینالمللی فرامیرسید و در خانه نشسته بودم، احساس خجالت میکردم. این اولین بازی ملی من بود. ران گرینوود بهتازگی مدیریت تیم را برعهده گرفته بود و من به همراه پیتر بارنز و باب لچفورد یکی از سه بازیکنی بودم که برای نخستین پیراهن انگلستان را به تن میکردیم.»
«گرینوود به نمایش فوتبالی هجومی شهرت داشت، در دو گوش راست و چپ، من و پیتر و در نوک حمله، لچفورد. این نشان از هدف او داشت؛ حمله! ایتالیا تقریباً به جام جهانی صعود کرده بود، اما بازی بین انگلیس و ایتالیا همیشه مهم بود در ان دیدار خوب بازی کردم و ما به لطف گلهای کوین کیگان و ترور بروکینگ پیروز شدیم، اما بسیاری از مردم بازی را بهخاطر کشمکش مارکو تاردلی و کوین به یاد دارند.»
«تاردلی در طول بازی توی صورت کوین بود، سایه او، اما کوین بهخوبی با آن کنار آمد و گل زیبایی وارد دروازه دینو زوف کرد. بازی کوین در آن دیدار یک نمایش واقعی از نقش او بهعنوان رهبر تیم بود. مشتی خاطره از او بهیاد دارم.»
ومبلی: انگلیس صفر ایتالیا ١ ١٢ فوریه ١٩٩٧، مقدماتی جام جهانیجانفرانکو زولا؛ پارما، چلسی، ایتالیا:
«پاس بلندی از الساندرو کوستاکورتا که بهخوبی حرکت و دویدن من را دید. کنترل با پای راستم خوب نبود و توپ کمی از مسیر دلخواهم خارج شد، اما خیلی سریع به سمت آن رفتم و شوت کردم، توپ کمی با برخورد به سول کمپبل منحرف شد و ایان واکر را در درون دروازه فریب داد و توپ درون دروازه جای گرفت.»
«گل برای ایتالیا در ومبلی قدیم، ارزش خاصی در سراسر جهان داشت، اعتبار میداد، واقعاً عالی بود، یکی از بهترین خاطرات من. برای چلسی بازی میکردم و در آن زمان ایتالیاییهای زیادی در لندن زندگی میکردند که گل و نتیجه را خاصتر میکرد.»
«روز بعد هم به همین خوبی بود. روبرتو دی ماتئو یک جلسه تمرین سبک برنامهریزی کرده بود و من تصمیم گرفتم پیراهن ایتالیا را در زمین تمرین بپوشم. روز قبل از بازی، دنیس وایز و سایر بازیکنان انگلیسی کرکری زیادی میخواندند: "انگلیس شماها را شکست میده…»
ازاینرو پوشیدن پیراهن تیم ملی ایتالیا در تمرین درست یک روز بعد از بازی، راه خوبی برای تلافی و رو کمکردن آنها بود.»
رم: ایتالیا صفر انگلیس صفر ١١ اکتبر ١٩٩٧، مقدماتی جام جهانیگلن هادل؛ تاتنهام، بازیكن/مربی انگلستان
پل اینس؛ یونایتد، لیورپول، انگلستان
«درست در پایان بازی، تمام بازیکنان روی نیمکت، کارکنان و بقیه برای جشن گرفتن به پرواز در میآیند. توپ یان رایت به تیرک دروازه برخورد میکند، تدی شرینگهام توپ را میگیرد؛ اما گل نمیزند، سپس ایتالیاییها از سمت چپ ضد حملهای را آغاز میکنند.»
«دلم میخواست پایم را بیرون بیاورم تا جلوی آنها را بگیرم. همه عقب ماندهاند، الساندرو دل پیرو سانتر میکند و کریستین ویری به پرواز در میآید، دیوید سیمن درون دروازه حرکتی نمیکند، همه فکر میکنیم کارمون تمام است و منتظر نشستن توپ به تور هستیم. ناباورانه توپ به بیرون میرود و ٣٠ ثانیه بعد جشن ما آغاز میشود.»
پل اینس:
«وحشتزده بودم، دعا میکردم. یادم میآید که فکر میکردم؛ نه، نه، لطفاً، لطفاً، اگر ویری گل بزند، هرگز به جام جهانی نخواهم رفت. وقتی توپ از کنار تیرک دروازه گذشت، به اطراف نگاه کردم. رایتی گریه میکرد، و در پایان گلن از خوشحالی به این سو و آن سو میپرید. بازی پرشور و نفس گیری بود.»
کیف: ایتالیا صفر انگلیس صفر (ضربات پنالتی؛ ایتالیا ٤ انگلیس ٢) ٢٤ ژوئن ٢٠١٢، یک چهارم نهایی یورو ٢٠١٢وین رونی؛ یونایتد، انگلستان:
«بازی نزدیکی بود. یادم میآید در ضربات پنالتی نفر دوم بودم و جانلوئیجی بوفون، دروازهبان ایتالیا و کاپیتان آنها، زمانی تصمیم داشتم ضربهام را بزنم به من اشاره کرد و به یک سوی دروازه اشاره کرد. در آن لحظه شروع به فکر کردن میکنید، آیا هنوز هم باید به آن طرف بزنم یا جهت آن را تغییر بدم؟ به کاری که همیشه انجام میدادم وفادار ماندم و به خودم گفتم: تغییرش نمیدم.»
«به سمتی که میخواستم شلیک کردم و خوشبختانه بوفون به سمت دیگری شیرجه زد. بوفون واقعاً یک جنگ روانی راه انداخته بود. در نهایت، بازی را باختیم و از مسابقات خارج شدیم، مثل تمامی خاطرات با انگلیس، خاطرهای کمرنگ است.»
ومبلی: انگلیس ١ ایتالیا ١، (ضربات پنالتی ایتالیا ٣ انگلیس ٢) ١١ ژوئن ٢٠٢١، فینال یورو ٢٠٢٠كالوین فیلیپس؛ لیدز، انگلستان:
در حال رانندگی بهسوی لندن برای دیدار فینال، در هر گوشه افرادی بودند که کف میزدند، دست تکان میدادند و بوق میزدند. دیوانهکننده بود.
«وقتی لوک شاو بعد از دو دقیقه ما را به برتری داد، فکر میکردم که امروز با سه چهار گل، آنها را نابود میکنیم! سپس آنها شروع کردند به پاس دادن توپ و حرکت دادن آن از این طرف به آن طرف. کنترل کامل تا نیمه. به خودم میگفتم: یا عیسی مسیح، این ها زیادی خوب هستند».
«بعد از پایان بازی ساوتگیت در رختکن گفت به ما افتخار میکند، با یکدیگر راه طولانی را طی کردیم. میدانم درد زیادی با این شکست احساس میکنید؛ اما اگر به همان اندازه که در طول یورو کار کردیم، تلاش کنیم، دلیلی وجود ندارد که قادر نباشیم جام دیگری را به دست آوریم. او معتقد بود؛ ما میتوانیم.»
«او به ما گفت؛ به جشنوسرور ایتالیا نگاه کنیم، آخرش اینه که میبینید.»
من هم همین کار را کردم. تماشا کردم؛ ایتالیا جام را برده بود. اما احساس متفاوتی داشتم، روزی میخواهم در موقعیت آنها باشم، برنده!
این مجموعه فقط ذرهای از هزاران خاطره دیدارهای تیم ملی انگلستان برابر ایتالیا بود.
گفتنی بسیار است؛ اما در میان بسیاری مسابقات دیگر نمیتوانم یک مسابقه را نادیده بگیرم. از دیدار کلاسیک ١٥ نوامبر ١٩٣٤ حرف میزنم. مسابقه بدنام انگلیس و ایتالیا، پنج ماه پس از پیروزی ایتالیا در دومین جام جهانی. معروف است با عنوان "نبرد هایبوری"
بازی مقابل انگلیس اولین بازی از زمان پیروزی ٢-١ ایتالیاییها مقابل چکسلواکی در فینال بود. انگلیسیها، درست یا غلط، همچنان خود را قویترین تیم اروپا میدانستند و اتحادیه فوتبال از حضور در آن تورنمنت خودداری کرده بود. از این بازی دوستانه بهعنوان فینال واقعی جام جهانی در مطبوعات انگلیسی یاد شده بود.
این مسابقه یک رویارویی وحشیانه بود، به قدری خشن که بحثهای گستردهای را ایجاد کرد. سؤال مهم این بود: آیا انگلیس باید بهطورکلی از فوتبال بینالمللی کنار بکشد؟ انگلیس در آن دیدار به پیروزی ٣-٢ دست یافت، اما در مطبوعات فقط بازی تند و خشن و کثیف ایتالیاییها بود که به تیتر خبرها تبدیل شد.
تمامی اینها دیروز بود…از بازی امشب در هر جناحی که قرار دارید لذت کامل ببرید، بحث و قصه و خاطرههای بیپایان باشد برای بعد!
اخبار داغ ????????????????????????
هویت تروریست داعشی بازی بلژیک و سوئد فاش شد رد پای هوادار متمول پرسپولیس در سفر یحیی گل محمدی به دبی خبر اختصاصی طرفداری تایید شد؛ کلاهبرداری از بازیکنان پرسپولیس پیام کودک بوسنیایی به کریستیانو رونالدو: مرسی که دنیا را به جای بهتری تبدیل کردی / عکس صحنه حمله مسلحانه به دو هوادار سوئد / فیلممنبع: طرفداری
کلیدواژه: ایتالیایی ها جام جهانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۰۵۵۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت حیرت انگیز یک نویسنده از خاطرهبازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سالها پس از جنگ تحمیلی
احمد دهقان (نویسنده) روایتی قابل توجه از دیدار سردار فتحالله جعفری فرمانده زرهی ایران در دفاع مقدس و فرمانده لشکر یکم عراق در عملیات فتح المبین گفت.
گفتوگوی رادیو مضمون با احمد دهقان را بخوانید:
- فرمانده عراقی کاملاً با دیسیپلین نشست و شروع به حرف زدن کرد و گفت: «من در عملیات فتحالمبین میدانستم ایران میخواهد حمله کند» و داشت برگبرندههایش را برای فرمانده ایرانی رو میکرد.
- فرمانده عراقی ادامه داد: «آن شبی که میخواستید حمله کنید، سکوت بود و من به معاون عملیات خودم گفتم سکوت ایرانیها خیلی خطرناک است و اینها امشب حمله میکنند. بعد به نیروهایی که در شوش داشتیم، آماده باش دادیم و گفتم آماده باشید که ایرانیها میخواهند حمله کنند و کشتار راه بیندازید و خلاصه آن کشتههایی که شما دادید بخاطر پیشبینی من بود».
- آقای جعفری هیچ چیزی نمیگفت و این حالت داشت مرا دیوانه میکرد! جنگی سر میز شام بود و این جنگ کاملا به سمت عراقیها تمایل پیدا کرده بود.
- آقای جعفری شامش را قشنگ خورد و بعد گفت: «تو حسن باقری را میشناسی»؟ فرمانده عراقی گفت: «بله؛ در عملیات فکه شهید شد و اگر او بود، احتمالاً جنگ شما متحول میشد».
- آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری دهم اسفند مرا صدا زد و هنگامی که من به قرارگاه رفتم، عکس های تو را به من نشان داد» فرمانده عراقی جا خورده بود!
- آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری به من گفت روی تپه سبز برو (تپه سبز مقابل شوش است) و تمامی آتش منطقه را در دست بگیر؛ طوری که هیچ کس بدون اجازهٔ تو حق تیراندازی نداشته باشد.
- حسن باقری گفت که فرمانده گردان مقابل شوش، دیروز با شلیک خمپاره کشته شده و امروز فرمانده لشکر یکم عراق خواهد آمد تا فرمانده گردان جدید را در خط معرفی کند. این فرمانده لشکر آدم ترسویی است و این باید زنده بماند تا ما عملیات خودمان را انجام بدهیم. این باید سالم برود و سالم برگردد؛ چون که معاون او یک بعثی است و اگر فرمانده فعلی کشته شود، او را فرمانده لشکر میکنند؛ پس این فرمانده لشگر باید زنده بماند.»
- آقای جعفری گفت: «من آمدم روی تپه؛ تو با دو تا ماشین به خط آمدی؛ فرمانده ها را جمع کردی. بعد فرمانده جدید را معرفی کردی و دم غروب با همان ماشینی که آمده بودی، برگشتی من غروب آمدم به حسن باقری گفتم تو سالم آمدی و برگشتی»!
منبع: رادیو مضمون
کانال عصر ایران در تلگرام